نوشتهها
تحریمها و آینده صادرات نفت
ایران بهعنوان صاحب بزرگترین ذخایر هیدروکربنی (مجموع نفت و گاز) دنیا که در زمره ارزانترین و سهلالوصولترین منابع نیز بهشمار میروند، با توجه به شرایط بینالمللی با یک سوال مهم مواجه است. سوال پیش رو آن است که ایران با چشمانداز تحریمها، انتخابات آمریکا و مساله توافق با چین، چه میزان نفت (شامل فرآوردههای نفتی) میتواند صادر کند؟ بهویژه آنکه اثبات شده است نقش صادرات مذکور در تامین کسری تراز عملیاتی بودجه، موازنه تراز تجاری، واردات کالاهای واسطهای و اولیه، تامین منابع صندوق توسعه ملی و… حیاتی و در افق قابل مشاهده جایگزینناپذیر به نظر میرسد و به طور خاص از زمان ملی شدن نفت تاکنون ایده «اقتصاد بدون نفت» نتوانسته به شکلی پایدار و متوازن همه موارد مذکور را پوشش دهد و بیشتر معطوف به پوشش موقت تاثیر نوسانات صادرات بر بودجه دولت و مقابله با (دور زدن) تحریمها بوده است.
هماکنون با وجود ظرفیت صادرات نفت، میعانات گازی و فرآوردههای نفتی معادل ۵/ ۲ تا ۳ میلیون بشکه در روز، مقدار واقعی صادرات کمابیش در حدود ۲۰ درصد این رقم است. ایدههایی از قبیل ساخت پالایشگاه و دور زدن تحریمها از طریق صادرات فرآوردههای نفتی (که در مقایسه با نفت خام امکان ردگیری کمتری دارند) نیز نهایتا میتواند این مقدار را به کمتر از ۵۰ درصد افزایش دهد؛ چراکه اولا بازار صادرات زمینی (به مناطق Landlock) بسیار محدود است و در نتیجه الگوی افغانستان و عراق و… قابلیت تعمیم و توسعه چندانی ندارد؛ ثالثا صادرات از طریق دریا نیز دچار محدودیتهای تحریم است و در صورت تصمیم آمریکا به تحریم (همانند رویه چند ماه اخیر) امکان «دور زدن» بسیار کمتر از تصور عمومی خواهد بود؛ ثالثا با لحاظ هزینه فرصت (Opportunity Cost) سرمایهگذاری در پالایشگاه در مقایسه و توسعه بخش بالادستی نفت و گاز، مبنای اقتصادی این موضوع محل بحث است؛ رابعا محدودیتهای لجستیک، سرمایهگذاری، تامین مالی و… چنین ایدهای در یک نگاه تخصصی و عملیاتی فراتر از آن است که بتوان اجرای آن را به صورتی منطقی و در مقیاس وسیع پی گرفت و نهایتا اینکه دینامیک بازار فرآوردههای نفتی به هر تغییری حساس است و این طور نیست که بتوان به صورتی ناگهانی مثلا یک میلیون بشکه در روز ظرفیت پالایش منطقه خاورمیانه را افزایش داد؛ بیآنکه تبعات اقتصادی چنین رشدی را درنظر گرفت و در یک مدل نشان داد.
حال سوال این است که با فرض تداوم تحریمها تا پایان دولت فعلی ترامپ و تداوم سیاستهای فعلی در زمان رئیسجمهور آینده، چشمانداز چه خواهد بود؟ روشن است که توسعه سریع طرحهای جدید پالایشی (به فرض نادیده گرفتن همه نکات فوق) ممکن نخواهد بود و تا زمان باقی ماندن تحریمها انتظار رشد جدی از این محل وجود ندارد. پتانسیلهای محدود رشد در نمونههایی از قبیل ستاره خلیج فارس استثنائات قابل بحث هستند. توان «دور زدن» تحریمها نیز محدود است و نمیتوان انتظار داشت بتوان روزانه بیش از چندصدهزار بشکه نفت را در بازار غیررسمی فروخت. ایده روابط استراتژیک با چین در این میان بهعنوان یک مفر مطرح شده و مورد بحث قرار گرفته است. فارغ از امکانپذیری چنین توافق جامعی با لحاظ مقتضیات دنیای امروز و توان سیستم اداری کشور (که خارج از تخصص نگارنده است)، مطلوبیت توافق و مهمتر اینکه آیا واقعا چنین توافقی اجرایی خواهد شد (یا بیشتر یک اقدام تاکتیکی در سال پرچالش انتخابات ایران و آمریکا و در بستر تحولات تحریم است)، میتوان ابعاد نفتی آن را بررسی کرد. شکی نیست در اینکه صنعت نفت و گاز ایران به لحاظ فنی برای جذب سالانه حداقل ۲۰میلیارد دلار سرمایهگذاری پتانسیل دارد؛ اگرچه به لحاظ محیط کسبوکار و ابعاد اجرایی شاید این گونه نباشد. صنعت نفت و گاز چین به لحاظ دانش فنی، تجهیزات، تامین مالی و بازار امکان خوبی برای حضور در ایران دارد؛ اگرچه شاید در مقایسه با نمونههای آمریکایی و اروپایی بهترین گزینه نباشد. در حوزه صادرات نفت نیز اولا چین با واردات پایدار روزانه حداقل ۱۰ میلیون بشکه نفت (عمدتا از خاورمیانه) بازار بزرگی است؛ ثانیا با برخورداری از ظرفیت عظیم پالایشگاهی (شامل پالایشگاههای دولتی و همچنین پالایشگاههای Independent بخش خصوصی) میتواند واردات این نفت را برای صادرات نیز مدنظر قرار دهد؛ ثالثا تصویر رشد تقاضای انرژی در دنیای جدید (برخلاف دنیای دهه ۱۹۷۰ و پس از آن که محوریت با غرب بود) عمدتا با محوریت چین و هند معنا مییابد. با وجود موارد فوق، چنان توافق نفتی با چین بدون یک توافق جامعتر این کشور با آمریکا و متحدانش چندان ممکن به نظر نمیرسد. این موضوع که آیا چین میتواند به چنان توافقی با آمریکا دست یابد نیز دور از ذهن است؛ چراکه لااقل براساس کلیات منتشرشده تاکنون، اگرچه امتیازات ارائهشده به چین برای ایران شاید بسیار بزرگ به نظر بیاید اما برای چین به همان نسبت اهمیت ندارد و در نتیجه نمیتوان انتظار داشت (بهویژه در بستر جنگ تجاری) که چین برای آن دست به یک معامله دیگر بزند. نیاز چین به واردات منابع هیدروکربنی طیف وسیعی از نفت خام، گاز (به شکل LNG و خطلوله)، میعانات گازی، LPG و انبوه محصولات شیمیایی از قبیل متانول، پلیمرها و امثالهم را دربرمیگیرد. از قضا در بسیاری از آنها مثل LNG، LPG، محصولات شیمیایی و… آمریکا در زمره بزرگترین بازیگران است و ایران یک بازیگر متوسط یا حاشیهای. مبادلهای که عمدتا نفت در آن حائز اهمیت ویژه است (چراکه بقیه محصولات اساسا تاثیر بسیار کمتری از تحریم پذیرفتهاند) نمیتواند جذابیتی برای چنان هزینهای از سوی چین داشته باشد؛ بهویژه در دنیای فراوانی نفت. تصویر ایرانمحور از بازار نفت و نیاز دنیا متعلق به دهه ۱۹۷۰ میلادی بوده و اکنون فاقد موضوعیت است. گزارههای مطرحشده درباره تخفیفی اندک در فروش نفت و موارد دیگر با لحاظ درهمتنیدگی اقتصادی و مالی چین با اقتصاد جهان و بهویژه آمریکا نمیتواند کمکی به تغییر این نتیجهگیری کند. گمانه دیگر برای منطق توافق میتواند این باشد که ایران (برای کنترل و محدودسازی توسط یک برادر بزرگ، مشابه مدل کرهشمالی) در مدار چین قرار گیرد و مخاطرات مورد ادعا از منظر تاثیر تحرکات منطقهای بر امنیت انرژی (امنیت زیرساختهای برخی همسایگان، تداوم جریان از مسیر تنگه هرمز و …) نیز از این طریق کنترل شود. برخلاف منطق قبلی، این مبنا میتواند مورد پذیرش آمریکا و همپیمانان نیز قرار گیرد. اما آیا واقعا میتوان باوجود تفاوتهای اساسی نظام اجتماعی و حکمرانی موجود پذیرفت که ایران به چنان چارچوبی تن دهد؟ پاسخ نگارنده به این سوال منفی است.
جمعبندی آنکه در شرایط تحریم و با لحاظ شانس پایین اجرای توافق جامع با چین، بعید به نظر میرسد هیچگونه روزنهای برای بازگشت ایران به بازار صادرات نفت خلق شود. حتی در صورت انتخاب مجدد ترامپ، باتوجه به اینکه دور بعدی ریاستجمهوری در انتظار او نیست، ای بسا شرایط دستیابی به توافق دشوارتر نیز شود. تحلیلهای منتشرشده درباره انتخاب بایدن نیز کمتر صراحتی درباره بازگشت بدون قید و شرط آمریکا به برجام دارند. حذف ایران از بازار نفت باعث شده به لحاظ اقتصادی (برخلاف یک دهه قبل) هیچ فشاری از جنبه تنظیم بازار جهانی روی سیاستگذاران آمریکایی نباشد و بلکه از بابت رونق شیل آنها تداوم تحریم را ترجیح دهند. با لحاظ همه سناریوهای بحث شده، به نظر میرسد باید گزینه اصلی را عدم بازگشت ایران به بازار نفت در عین تداوم صادرات اندک نفت و فرآوردههای نفتی دانست؛ اگرچه هیچ گزینهای را نمیتوان به طور کامل حذف کرد. با این فرض و درنظر گرفتن قیمتهای بلندمدت نفت معادل ۵۰ دلار، میتوان تبعات اقتصادی روشن و دشواری را در پیشرو دید. چراکه سالها از تجربه نفت سهرقمی گذشته و چشمانداز تکرار آن نیز وجود ندارد. مضافا به لحاظ تشکیل سرمایه در صنعت نفت و گاز وضعیت نزولی برای یک دهه ادامه داشته و دنیای نفت نیز باوجود نیمنگاه همیشگی، حذف ایران از عرصه صادرات را تا حد زیادی پذیرفته است. انتظار میرود کاهش شدید سرمایهگذاری در بالادستی نفت و گاز طی دوره پنجساله آتی منجر به از دست رفتن پایدار کمابیش نیم میلیون بشکه در روز ظرفیت تولید (از میادین تولیدی فعلی) شود که البته بخشی از آن با سرمایهگذاری در توسعه میادین جدید امکان جبران دارد. با این مبانی تنها یک توافق منجر به گشایش واقعی نفتی میتواند بخش نفت ایران را از وضعیت فعلی خارج کند؛ اگرچه چنان توافقی هیچ کمکی به برداشتن یک گام اساسی (یعنی توسعه، و نه بقا) نخواهد کرد و تنها بیمار را از ICU به بخش منتقل میسازد.
موج دوم کرونا و قیمت نفت

وودمکنزی در گزارشی به این موضوع پرداخته که موج دوم Lockdown چه تاثیری بر قیمتهای «واقعی» نفت (یعنی قیمتهای اسمی تعدیلشده با تورم) میتواند داشته باشد؟
براساس برآورد وودمکنزی، در شرایط عادی در افق ۲۰۳۰ باید قیمت ۸۶دلاری را شاهد باشیم، ولی در اثر موج دوم Lockdown میتوان انتظار نفت ۷۰دلاری را داشت.
درس اول اینکه چنین حوادث موثر بر سمت تقاضا چه اثر بلندمدت و پایداری میتوانند داشته باشند. (این اتفاق معلول افت تقاضای نفت در بلندمدت است.)
درس دوم آنکه قیمتهای واقعی نفت در بازه میانمدت تا بلندمدت (حتی قبل از کرونا) نیز در محدوده حدود ۶۰ دلار بودهاند. این البته در سناریوی اصلی است و سناریوهای به مراتب بدبینانهتری نیز وجود دارند. در یک توزیع آماری میتوان گفت قطعاً چولگی نمودار به سمت همین پیشبینیهای بدبینانه است.
دلالت روشن برای کشوری با ذخایر ارزان و فراوان نفت مثل ایران، «تولید حداکثری» است. نه تنها ذخایر زیر زمین باقی ماندهاند و بخشی از آن در خطر متروک شدن (https://t.me/EconomicsandOil/3210) هستند، بلکه قیمتها نیز چشمانداز نومیدکنندهای دارند.
آخرین برآوردها از افت تقاضای امسال نفت

برآورد میشود امسال تقاضای نفت حدود ۸ تا ۹ میلیون بشکه در روز افت خواهد کرد؛ رقمی کمنظیر که کمابیش شش ماه قبل در نتیجه شیوع کرونا مطرح شد و به تدریج افزایش یافت.
سوال اینکه در ماهها و هفتههای اخیر به طور کلی وضعیت پیشبینیها از تقاضای امسال نفت به سمت بدتر شدن (ارقام منفیتر) رفته یا بهتر شدن؟ ظاهراً باید گفت بهتر شدن.
پس از چند ماه که برآوردها به سمت ارقام منفی حرکت میکردند و حتی سناریوهای افت بیش از ۱۰میلیونی (میانگین امسال) نیز مطرح میشد، به طور کلی در هفتههای اخیر شاهد کمتر شدن برآوردها از افت تقاضای نفت هستیم. آخرین نمونهها را در گزارشهای اخیر آژانس بینالمللی انرژی و FGE شاهد بودیم.
موج دوم کرونا و ریسک کاهش قیمت نفت

اوضاع کرونا در سطح جهان به بدترین شکل جلو نرفته و خبری از یک موج دوم گسترده یا عدم توانایی در کنترل بیماری نیست، اما یک موج دوم نسبتاً ملایم در راه است و ریستادانرژی انتظار دارد از ماه بعد (آگوست) دوباره تاثیر منفی کرونا بر بازار نفت شدت یابد.
ریستادانرژی گزارش داده که با لحاظ این موج دوم و تغییر کاهش تولید اوپکپلاس از بازه ۹میلیونی به محدوده ۷میلیونی، مازاد عرضه (همچون پنج ماه اول ۲۰۲۰) به بازار برمیگردد. این برخلاف روند دو ماه اخیر بود که با مازاد تقاضا مواجه بودیم و قیمتها حمایت شدند.
در بررسی ریستادانرژی تقاضای نفت در ماههای آگوست تا اکتبر حدود ۹۰.۵ میلیون بشکه در روز برآورد شده است. لذا به نظر میرسد باتوجه به مازاد عرضه، قیمتها در معرض ریسک کاهش به کانال ۳۰ دلار قرار میگیرند؛ اگرچه سقوط به محدوده پایین این کانال دور از انتظار است.

حاشیه سود پالایشگاهها در دوران کرونا

نمودار بالا مارجین یک پالایشگاه نسبتاً ساده طراحیشده براساس نفت دبی است که میتواند «نمایی» از وضعیت مارجین پالایشگاههای ایرانی در ماههای اخیر به دست دهد.
میبینیم که روند سودآوری از اواخر ۲۰۱۹ شدیداً مختل شد و از نوامبر ۲۰۲۰ تا ژانویه ۲۰۲۱ حاشیه سود در بازه منفی ۶ تا منفی ۱۰ دلار قرار داشت. افت بنزین همزمان با ثبات و حتی رشد نسبی نفت، دلیل اصلی بود.
با گسترش کرونا و افت قیمت نفت، از فوریه تا آوریل ۲۰۲۰ وضعیت قدری بهتر ولی حاشیه سود کماکان منفی بود. بهبود نسبی کراکاسپرد نفتکوره و افت شدیدتر قیمت نفت در مقایسه با فرآورده باعث شد وضعیت در مقایسه با ماههای قبلتر بهتر باشد.
این روند در ماههای می و ژوئن متوقف شد؛ چراکه قیمت نفت در مسیر رشد قرار گرفت ولی کراکاسپردها کماکان تحت فشار قرار داشتند. (اثر موجودی انبار در این تحلیلها وجود ندارد.)
در جولای تاکنون وضعیت بهتر بوده و در اطراف منفی ۲ نوسان داشته است. انتظار میرود در نیمه دوم سال و به طور خاص فصل سوم ۲۰۲۰ اوضاع بهتر از نیمه نخست باشد.
برآوردهای جدید از تقاضای نفت، چشمانداز قیمتها و ریسکها

برآوردهای جدید ریستادانرژی از پایینتر ماندن تقاضای جهانی نفت (حتی پس از احیاء) در مقایسه با برآوردهای قبلی حکایت دارد، چنانکه در پایان ۲۰۲۱ نیز در نتیجه کرونا، افت تقاضای نفت حداقل پنج میلیون بشکه در روز خواهد بود. باوجوداین، شیب تند احیاء در ماه می و ژوئن امسال به قوت خود باقی است. دلالت این گزارهها چیست؟
شیب تند احیاء در کنار پایبندی اوپکپلاس به توافق و افت تولید کانادا و آمریکا (که براساس آمار کپلر به افت شدید رشد موجودی انبارها در ماه می انجامید) موجب رشد قیمتها شد. این رشد بهتر از انتظار بود و اکنون شاهد نفت ۳۵ دلاری هستیم.
چشمانداز کمرونق آینده یعنی احتمالاً باید میانگین سالانه نفت ۵۰ دلاری را برای ۲۰۲۱ (و شاید ۲۰۲۲) فراموش کرد. تقاضای نفت سال ۲۰۲۱ حدود ۹۸.۱ مبدر برآورد شده که کمتر از تقاضای نفت ۲۰۱۹ است.
چند ریسک کلیدی میتواند تصویر فوق را به هم ریزد:
۱. کشف واکسن و موارد مشابه موثر بر کنترل کرونا
۲. تغییرات تولید نفت در آمریکا، لیبی، ونزوئلا و ایران
۳. توافق جدید اوپکپلاس
چرا نفت بهتر از انتظار رشد کرد؟ چشمانداز قیمت امسال چیست؟
شاید اگر چند روز قبل کسی میپرسید چشمانداز کوتاهمدت نفت چگونه است، از انتظار نفت قریب به ۲۰ دلاری در هفته گذشته و کنونی میگفتیم و اینکه بازگشت توازن تدریجی و به دلیل تداوم پر شدن انبارهای نفتی (Stocks) تاثیر این توازن بر قیمتها اندک خواهد بود. (شاید به دلیل همین دقت پایین پیشبینیها به نظر رسد هیچ تخمینی نداشتن بهترین گزینه است. اما در عالم واقع کسبوکارها نیازمند پیشبینی خواهد بود.)
هفته گذشته با انتشار گزارشهای آژانس بینالمللی انرژی، اداره اطلاعات انرژی آمریکا و اوپک، قیمتها رشد کمنظیری را تجربه کردند و نفت عملاً در سطح بالای ۳۰ تثبیت شد. سوال اینکه چرا نفت بهتر از انتظار رشد کرد؟ در اینجا اهم موارد را به نقل از آژانس بینالمللی انرژی میآوریم.
۱. بهبود تقاضای جهانی در نتیجه کاهش تدریجی محدودیتهای مرتبط با کرونا که باعث شد آژانس افت تقاضای جهانی امسال را ۷۰۰هزار بشکه در روز تصحیح کند.
۲. پایبندی بالای اوپکپلاس به اجراء توافق و انجام تعهدات بیشتر از سوی عربستان و کشورهای همپیمان
۳. افت طبیعی تولید نفت در خارج از اتحاد اوپکپلاس با محوریت کانادا و آمریکا در نتیجه افت قیمتها
۴. تاثیر برآیند موارد فوق بر انبارهای نفتی (Stocks)
اکنون به نظر میرسد امسال بازار قطعاً نفت ۴۰ دلاری را خواهد دید و ای بسا قیمت میانگین ۴۵ دلاری در فصل پاییز دور از ذهن نباشد. برای سال جاری میلادی، EIA میانگین ۳۴.۱ دلاری و FGE میانگین ۳۶.۳دلاری را پیشبینی کردهاند. نگارنده مطابق پیشبینیهای صورتگرفته در سه گزارش کرونا کماکان انتظار میانگین نفت ۳۰ تا ۳۵دلاری را برای سال ۲۰۲۰ دارد.
چنانچه نیازمند پیشبینیهای کوتاهمدت و میانمدت قیمت نفت هستید، بهتر است با تواتر بیشتری تحلیلها را دنبال کنید؛ چون هنوز هیچ فرمول جادویی برای پیشبینی قیمت نفت کشف نشده و اگر چنین میشد، اکنون کاشف آن میلیاردر بود!