رهروان اشتباه
چرا سیاستگذاران اقتصادی از اشتباهات خود درس نمیگیرند؟
چرا باوجود تجربه تاثیر تحریمهای اقتصادی بر دولت مصدق در سالهای نخست دهه ۱۳۳۰، تحریم با پذیرش و کوچک جلوه دادن اثرات آن از سوی برخی سیاستگذاران مواجه شد تا تنها پس از افت صادرات نفت به یک میلیون بشکه در روز (و حتی کمتر) و غلتیدن اقتصاد ایران به دامن رکود تورمی برای مدیریت و نهایتاً لغو تحریمها تصمیم گرفته شود؟ چرا با وجود تجربه مدیریت نامناسب درآمدهای نفتی و اشتباه در سیاستگذاری مالی و پولی در دهه ۱۳۵۰ این سیاستگذاری نادرست اقتصادی از سوی دولت قبل تکرار شد و یکی از بهترین فرصتهای رشد و توسعه اقتصاد ایران از دست رفت؟ چرا باوجود اثبات بسیاری از سیاستهای نادرست، از تعرفه بالا و ارز چندنرخی گرفته تا تعدد قوانین و مقررات دستوپاگیر طی دهههای اخیر، هنوز این پدیدهها جزء لاینفک و از خصوصیات بارز اقتصاد ایران به شمار میرود که اغلب دولتها تمایل به ادامه آنها دارند؟ آیا واقعاً سیاستگذاران اقتصادی، از نتایج تکرار اشتباههای گذشته بیخبر هستند؛ یا تصور میکنند ممکن است سیاستها به علتی ناموفق بوده باشند که اکنون دیگر آن علت وجود ندارد؟ این موضوع، در دو سطح قابل بررسی است. در یک سطح، میتوان به علل نمایان پرداخت؛ مثلاً اینکه اطلاعات کافی در دسترس سیاستگذاران وجود ندارد؛ یا آنها فاقد ابزارهای اجرایی لازم برای جلوگیری از تداوم اشتباههای گذشته هستند. این بررسی اگرچه لازم است، ولی کافی نیست و برای کفایت باید به سطحی عمیقتر پرداخت: اینکه «ریشه» چنین پدیدهای چیست؟ چه چیزی باعث میشود تا عوامل سطح اول به وجود آیند و شکل گیرند؟ بررسی موضوع در این دو سطح، میتواند راهگشا باشد و موضوع نوشته حاضر است.