سلطان چاهها
درباره بسیاری از پادشاهان و شهریاران بزرگ گفتهاند که آنها بر دلها حکمرانی میکردند و نه بر سرزمینها. این لقب بسیار زیباتر از آن بود و هست که حتی پادشاهان خونریز هم از کنار آن به راحتی بگذرند و به همین خاطر بسیاری از آنها نیز خود را نماینده و مورد تایید مردم میدانند؛ به ویژه زمانی که رهبری یک گروه مدعی مبارزه و در واقع تروریستی را در دست دارند. در این میان به نظر میرسد یک نفر هست که نه میتواند و نه شاید علاقهای داشته باشد که به فرمانروای قلبها ملقب شود و او کسی نیست جز ابوبکر البغدادی، رهبر گروه داعش. مردی که پس از چند ماه جنگ و کشتار، مدعی تشکیل دولت اسلامی نیز شد و خود را خلیفه و امیرالمومنین نیز نامید؛ به خوبی میداند که اگر نفت نبود، احتمالاً فعالیتهای او و تعداد اندکی از همراهانش در همان ابتدای کار با شکست مواجه میشد.
درآمد دو میلیون دلار در روز
سلطان چاههای عراق و سوریه، به مدد قاچاق نفت به قیمتهای بسیار نازل، روزانه دو میلیون دلار به ثروت دولت تروریست خود میافزاید. چاههای نفت، به طناب اتحاد بسیاری از قبیلهها تبدیل شدهاند و ابوبکر البغدادی به مدد نفت آنها، ارتشی چند ده هزارنفری گرد آورده است که هر روز بر تعداد آنها افزوده میشود. نکته اینجاست که از قضا برخی خریداران نهایی نفت داعش، دشمنان آنها هستند و به عنوان مثال، گفته میشود بخش زیادی از نفت داعش در سوریه، توسط حکومت بشار اسد خریداری میشود. در کنار این مساله، ظاهراً ماجرای نفرین نفت برای دولتهای نفتسالار، جنبه جدیدی هم پیدا کرده است. طنز روزگار است که دولتهای متکی به رانت نفت، امروزه از همان محل ضربه میخورند. دولت عراق که اکنون در تولید و صادرات نفت از ایران پیشی گرفته است، با گروهی دستبهگریبان است که اگر نفت نبود، احتمالاً نه قدرت و نه نیروی نظامی فعلی را داشت. درآمد نفتی داعش برای اداره یک کشور ناکافی به نظر میرسد، ولی برای ناامن کردن یک منطقه و جهان کافی است.
نفت، ویروس خاورمیانه
در دیگر مناطق بحرانزده خاورمیانه و شمال آفریقا اوضاع تفاوت اساسی ندارد. شورشیان انقلابی لیبی، پایانههای نفتی را به عنوان اهرم چانهزنی در دست نگه میدارند تا اگر خودشان نتوانستند نفتی صادر کنند، نگذارند دولت حاکم نیز پولی به دست آورد و نهایتاً نیز به توافق میرسند. در سودان، شورشیان دولت را به عدم شفافیت در هزینه درآمدهای نفتی و صرف این عواید نفت به مقاصد نظامی متهم میکنند. اما اگر قدری دقت کنیم، ماجرا حتی به امروز هم منحصر نیست. بیش از یک قرن قبل، زمانی که نفت در ایران کشف شد، شرکتهای خارجی چارهای نداشتند جز اینکه برای تامین امنیت و در واقع جلوگیری از حمله برخی طایفههای بومی، به آنها سهمی از پول نفت بدهند. پولی که البته بخشی از آن مجدداً صرف مقاصد نظامی همان طایفهها میشد و ماجرای سهمخواهی تکرار میشد. پایان آن ماجرا، ظهور یک دولت مقتدر مرکزی به صدارت رضاشاه بود که با سرکوب شورشها، آرامش نسبی را در ایران حاکم کرد. اما پایان ماجرای ابوبکر البغدادی چه خواهد بود؟ سلطان چاهها، چه زمانی مغلوب خواهد شد؟
دیدگاه خود را ثبت کنید
تمایل دارید در گفتگوها شرکت کنید؟در گفتگو ها شرکت کنید.