نوشته‌ها

آبراه توسعه

آب، از اقتصاد سیاسی تا حکمرانی و سیاستگذاری

از توسعه پایدار تا حکمرانی خوب، از اقتصاد سیاسی تا اقتصاد توسعه و ژئوپولتیک، همیشه جایی برای صحبت کردن از آب وجود دارد. اگرچه ممکن است به نظر برسد رویکردهایی از این دست به مساله آب تنها چند سال یا دهه است که در ادبیات اقتصاد و توسعه مورد توجه قرار گرفته‌اند، نگاهی گذرا به ادبیات موضوع نشان می‌دهد ماجرا بسیار قدیمی‌تر است.
احتمالاً شکل‌گیری تمدن‌ها و بنا نهادن پایتخت‌ها در اطراف آب، اولین نمونه‌ای باشد که قدمت توجه انسان را به این مساله نشان دهد. اما حتی در ادبیات و متون نیز توجه به مساله آب چندان جدید نیست و نظریات مطرح در زمینه شیوه کشت آسیایی، استبداد شرقی و جوامع آب‌سالار بهترین شاهد بر این امر به شمار می‌روند.
اگرچه شاید نتوان نظریاتی از این دست را به‌طور کامل پذیرفت و بر مبنای آنها یک مدل اقتصادی قابل ‌پذیرش بنیان کرد، اما بررسی آنها می‌تواند الهام‌بخشی برای درک صحیح برخی از مناسبات اجتماعی و اقتصادی باشد. اصل این سخن که آب می‌تواند بر ساختارهای سیاسی و اقتصادی جوامع تاثیرگذار باشد، چندان دور از ذهن نیست و پذیرفته به نظر می‌رسد. اما داستان از آنجا شروع می‌شود که بتوان آب را پیش‌برنده اصلی و غالب مسیر توسعه یک تمدن دانست؛ چنان که سرنوشت مردمان آن را تعیین کند.
با وجود آنکه تجربه نشان داده است که روزگار رونق نظریاتی از این دست (که بر نقش محوری یک عامل تاکید می‌کنند) دوام ندارد، و از قضا این تجربه برای تحلیل‌های چپگرایانه مذکور درباره آب نیز صادق است، اما خوانش آنها در دورانی که بار دیگر و از جنبه‌ای نو بر نقش محوری آب در توسعه تاکید می‌شود، می‌تواند راهگشا باشد.
گزاره مذکور به ویژه برای کشورهایی که با بحران آب مواجهند و به «شرق» تعلق دارند، قابل دفاع به نظر می‌رسد. اما در دوران جدید، چگونه آب اهمیتی دوباره یافته است؟ شاید بتوان مهم‌ترین نکته را در توجه به آب طی دوران جدید، مطرح شدن تعابیر جدید در توسعه دانست.
در نگاه کلاسیک به توسعه که بیشتر رشد اقتصادی و توسعه بازارها و تقسیم کار مدنظر بود، به ویژه در دورانی که جمعیت زمین کمتر از اکنون بود و سرانه منابع طبیعی هر فردی بیش از امروز بود، شاید صرف «رشد» می‌توانست بیانگر درک مردم آن عصر از توسعه باشد؛ ولو به قیمت نابودی منابع طبیعی. در نگاه جدید به توسعه اما، همان‌قدر که رشد اقتصادی اهمیت دارد، بهبود وضعیت بهداشت و آموزش و برابری نیز اهمیت دارد. همان اندازه که باید به افزایش درآمد نسل حاضر اندیشید، باید به فکر شرایط زندگی نسل بعد هم بود. همان‌قدر که اندازه رشد مهم است، و شاید حتی بیشتر، دوام و پایداری آن نیز مهم است.
در چنین نگاه جدیدی است که می‌توان از ضرورت حفظ و نگهداشت منابعی همچون آب سخن گفت تا توسعه به قیمت نابودی مهم‌ترین سرمایه‌های کره زمین تمام نشود. با چنین نگاهی، آب آن‌قدر اهمیت می‌یابد که می‌توان از «حکمرانی آب» سخن گفت و الزامات آن را برشمرد.
اتفاقاً زمانی که از حکمرانی آب سخن گفته می‌شود نیز ماجرا ابعادی می‌یابد که به علوم اقتصاد و سیاست پیوند می‌خورند؛ از جمله لزوم همکاری دولت و مردم برای سیاستگذاری آب. راستی، جای مباحثی از این دست چقدر در بررسی بحران آب خالی است؟

منتشرشده در شماره ۱۴۰ تجارت فردا

سدِ توسعه

سدسازی، کشاورزی و کم‌آبی چگونه می‌تواند مانع توسعه شود؟

سدسازی، کشاورزی و کم‌آبی چگونه می‌تواند مانع توسعه شود؟ طرح : آزاده پاک‌نژاد

سخن گفتن از معضلی که کشاورزان، روزنامه‌نگاران، اقتصاددانان، عموم مردم، سیاستگذاران و بالاترین مقام‌های دولتی درباره‌اش صحبت می‌کنند، آن‌گونه که بزرگان درباره نثر سعدی می‌گویند: «سهل و ممتنع». آسان است چون کشاورزان با آن درگیرند، روزنامه‌نگاران به کرات درباره‌اش نوشتند، اقتصاددانان بیش از گذشته آن را مهم می‌انگارند، عموم مردم با مصائبش آشنایند و سیاستگذاران به تجربه دشواری و گرانی مواجهه با آن را دریافته‌اند؛ و ممتنع می‌نماید چون سخن تکرار صحبت‌ها درباره سهم بیش از ۹۰ درصدی کشاورزی از مصرف منابع آب کشور، واقع ‌شدن ایران در کمربند خشک و کم‌بارش کره زمین، ارزانی و حتی رایگانی آب جایی برای سخن نو باقی نمی‌گذارد. و البته سوال این است که در شرایطی که حتی همان راه‌حل‌های تکراری مثل افزایش قیمت آب، لزوم افزایش راندمان آب کشاورزی، لزوم تغییر الگوی کشت و جانمایی صحیح پروژه‌های سدسازی، کشاورزی و صنعتی نیز در عمل اجرا نمی‌شوند، آیا اصولاً نیازی به سخن نو گفتن وجود دارد یا نه؟
اما آنچه سخن گفتن از داستانی «سهل و ممتنع» را ضروری می‌کند، همان است که آب را از متون دانشگاهی و نشریات تخصصی به صفحه اول روزنامه‌ها، بیلبوردها و گفت‌وگوی روزمره مردمان آورده. آب دیگر مساله‌ای محدود به کشاورزی یا اقتصاد نیست و مشکلات آن به تهدیدی برای «توسعه» ایران تبدیل شده است. اگرچه به گفته کارشناسان، وضعیت ایران سال‌ها با تصویر کشورهای قطحی‌زده و خشک فاصله دارد، اما روند خشکسالی، نشست زمین، فرسایش خاک، توفان‌های همیشگی، کاهش تولیدات کشاورزی، خالی شدن روستاها، تشدید مهاجرت به شهر و افزایش فقر در مناطق متکی بر کشاورزی، چندان از ایران امروز دور نیست و در بخش‌هایی از کشور آغاز شده است.
نگریستن به مساله آب از دیدگاه توسعه، از تقلیل آن به مساله‌ای مهندسی و فنی می‌کاهد و ابعادی جدید را مطرح می‌کند که بحث درباره بخشی از ابعاد آن را می‌توان در صفحات پیش‌رو دریافت. به عنوان مثال، با توجه به اتکای بسیاری از روستاییان و دهک‌های درآمدی پایین، چطور می‌توان نسخه افزایش قیمت آب یا تعطیلی بخشی از کشاورزی را توصیه کرد؟ به جز کشاورزان و مهندسان کشاورزی، عزم جدی نهادهای سیاستگذار و حضور واقعی تشکل‌های مردم‌نهاد چقدر در حل بحران آن ضروری است؟ اصلاً، آب چه پیوندی با اقتصاد سیاسی، ژئوپولتیک منطقه‌ای، توسعه و حکمرانی خوب دارد؟ نه پاسخ دادن، که حتی اندیشیدن به این سوالات هم می‌تواند راهگشایی برای حل معضل آب در ایران باشد.

منتشرشده در شماره ۱۴۱ تجارت فردا

الماس آبی

ایرانیان بیش از ۱/۵ برابر متوسط جهان آب شرب مصرف می‌کنند

حجم کل سدهای تهران

به گفته ستار محمودی، قائم‌مقام وزیر نیرو، مصرف آب در بخش کشاورزی، صنعت و شرب به ترتیب ۹۲ درصد، دو درصد و شش درصد است. هرچند در نگاه نخست ممکن است به نظر رسد با توجه به سهم اندک مصرف آب شرب از کل تقاضای آب، مصرف غیربهینه آن اهمیت چندانی ندارد، اما مطرح شدن احتمال جیره‌بندی نشان می‌دهد این تمام واقعیت نیست. آب شرب مصرفی، استانداردهای کیفی بسیار بالاتری نسبت به آب کشاورزی و صنعتی دارد و به همین دلیل تامین آن جز با دشواری و تحمیل هزینه بالا ممکن نیست. به گفته محمودی، هزینه تولید هر مترمکعب آب شرب حدود هزار تومان است و مردم تنها ۳۰۰ تومان آن را می‌پردازند. بد نیست بدانیم دسترسی به آب شربی که مصرف آن در ایران به صورت غیربهینه صورت می‌گیرد، برای حدود ۱/۰ مردم جهان به آرزو شبیه است.

ادامه مطلب …

اقتصاد سیاسی کم‌آبی

کم‌بارش و کم‌آب بودن ایران، نه‌تنها بر وضعیت رفاه مردم تاثیرگذار بوده است، بلکه برخی معتقدند ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور نیز از این مساله تاثیر پذیرفته است. «نظریه کم‌آبی» به این مساله می‌پردازد و برای تبیین وضعیت نظام‌های حاکم بر ایران نیز به کار گرفته شده است. به طور خاص، محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» به این مساله اشاره کرده است: «ایران سرزمین پهناوری است که جز در یکی دو گوشه آن، دچار کم‌آبی است، یعنی در واقع عامل کمیاب تولید، آب است نه زمین. در نتیجه، آبادی‌های آن (که نام‌شان نیز از واژه «آب» گرفته شده). اولاً مازاد تولید زیادی نداشتند. و ثانیاً از یکدیگر دور افتاده بودند. به این ترتیب جامعه، جامعه‌ای خشک و پراکنده بود، و امکان نداشت که براساس مالکیت یک یا چند آبادی قدرت‌های فئودالی مستقلی پدید آیند. از سوی دیگر، یک نیروی نظامی متحرک می‌توانست مازاد تولید بخش بزرگی از سرزمین را جمع کند و – بر اثر حجم بزرگ مازاد این مجموعه- به دولت تبدیل شود.» مساله نقش آب در جوامع شرقی و تاثیر آن بر ساختار سیاسی، به صورت گسترده توسط کارل آوگوست ویتفوگل در کتاب «استبداد شرقی» مورد بررسی قرار گرفته است. او ضمن به کارگیری عبارت «جامعه آب‌سالار» برای جوامع شرقی، می‌گوید: «از آنجا که میان اقتصاد کشاورزی که مستلزم آبیاری تنگ‌دامنه (کشت آبی) است و اقتصادی که به فعالیت‌های آبیاری پهن‌‌دامنه و مهار سیلاب از طریق مدیریت دولتی نیاز دارد (کشاورزی آب‌سالارانه) تمایز قائل بودم، به این باور رسیدم که اصطلاح‌های «جامعه آب‌سالار» و «تمدن آب‌سالار» بهتر از اصطلاح‌های مرسوم، ویژگی‌های سامان تحت بررسی را بیان می‌کند. به گفته ویتفوگل، این اصطلاح «بر نقش برجسته حکومت تاکید دارد و توجه ما را به خصلت مدیریت کشاورزی و دیوان‌سالاری کشاورزی این تمدن‌ها جلب می‌کند.» ویتفوگل در بخشی دیگر از کتاب، دربار دولت آب‌سالار می‌نویسد: «دولت آب‌سالار در اصل یک دولت مدیریت‌کننده است. این واقعیت دلالت‌های اجتماعی پهن‌دامنه‌ای دارد. دولت آب‌سالار به عنوان مدیر ساخت و سازهای آب‌سالارانه و ساخت و سازهای عظیم دیگر، اجازه نمی‌دهد نیروهای غیردولتی جامعه به گروه‌های مستقل تبدیل شوند و آن اندازه نیرومند شوند که بتوانند به عنوان سنگ تعادل و نظارت بر دستگاه دولت عمل کنند.»

منتشرشده در شماره ۵۱ تجارت فردا

الماس آبی

آب، الماس هزاره سوم؟

«پارادوکس آب و الماس» یک مساله چندصدساله در اقتصاد به شمار می‌رود: چرا با وجود آنکه آب حیاتی‌تر از الماس و مایه حیات است، بهایش در مقابل الماس ناچیز به شمار می‌رود؟ هرچند قدمت این سوال، به زمان آدام اسمیت برمی‌گردد، آشنایی با مفهوم «مطلوبیت» پاسخ دادن به آن را برای ما بسیار آسان‌تر از گذشته ساخته است. امروزه اما، با مطرح شدن «مساله آب» به عنوان یک معضل جهانی (که دیر یا زود گریبانگیر ایران نیز خواهد شد) می‌توان یک سوال دیگر هم تحت عنوان پارادوکس جدید آب و الماس مطرح کرد: آیا روزی می‌رسد که آب، گرانبهاتر از الماس باشد؟ شاید یک باور عمومی در پاسخ به سوال این باشد: هم‌اکنون نیز ارزش آب بیشتر از الماس است، هرچند بهای آن در بازار ناچیز باشد. با این وجود به نظر می‌رسد «مساله آب» پاسخی فراتر را طلب می‌کند. شاید بتوان گفت برای بسیاری از مردمی که در نقاط خشک جهان زندگی می‌کنند، و چند هزار نفری که هر روز عدم دسترسی به آب بهداشتی به بهای جان‌شان تمام می‌شود، عملاً آب بهایی بیشتر از الماس دارد. اما آیا این سرنوشت، در انتظار بقیه مردم جهان و از جمله مناطق کم‌بارشی همچون ایران نیز خواهد بود و مطابق باور عمومی، جنگ جهانی سومی بر سر «مساله آب» روی خواهد داد؟

ادامه مطلب …