ناله زمین
درسهایی از حوادث طبیعی اخیر
شهرهای سیلزده، غبارآلود و خشک، روستاهایی که هر روز از سکنه خالیتر میشوند و کشوری که هیچ گوشه از آن نیست که هفتهای را بدون بلایای طبیعی سپری کند. اینها نه داستانی درباره ۲۰ یا ۳۰ سال آینده ایران، که روایتی درباره همین روزهایی است که در آن قرار داریم. سیل در سیستان و بلوچستان و گردوغبار در خوزستان، دو نمونه از انبوه حوادث طبیعی است که مردم ایران در ماههای اخیر با آن دست به گریبان بودهاند. کمترین آسیبی که این حوادث بر شهروندان تحمیل کردهاند، هزینههای مادی مستقیم است و اگر به آن هزینههای غیرمستقیم، بیماریها و خسارتهای جانی را اضافه کنیم، تصویری بسیار تیرهتر به دست میآید که حتی ترسیم جزئیات آن ساده نیست. مثلاً چگونه میتوان به محاسبه آسیبهای جسمی ناشی از افزایش گردوغبار، بیماریهای ناشی از آن، کاهش طول عمر و زیان ناشی از کاهش مطلوبیت زندگی در سالهای باقیمانده پرداخت؟ آسیبهای روحی ناشی از این حوادث چگونه قابل برآورد هستند؟ تبعات اجتماعی مثل افزایش تنش یا مهاجرت اجباری را با چه معیاری باید وارد محاسبه کرد؟ زمانی که این مشکلات نه یک یا دو نفر، که میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار میدهند، گستره و شدتی به دست میآید که میتوان از آن به رنج یک کشور تعبیر کرد. رنجی که در سالهای اخیر بیشتر درباره آن گفته شده است. اما از جهتی دیگر میتوان گفت که علاوه بر مردم، زمین هم مینالد؛ و شاید حتی ناله زمین است که مردم را با چنین رنجی همخانه میکند. اگرچه نمیتوان ادعا کرد رفتارهای نادرست انسانی در مواجهه با طبیعت، علت تامه مشکلات طبیعی این روزهای کشور است، ولی شاید بتوان گفت که روزی، در جایی دیگر، و احتمالاً توسط افرادی جز قربانیان، انبوهی از تصمیمهای نادرست اتخاذشده تا چنین وضعیتی به بار آمده است. انتشار گازهای گلخانهای، استفاده بیرویه از منابع آب زیرزمینی، سدسازی بر روی رودخانهها، از بین بردن پوشش گیاهی و دهها اقدام دیگر که موضوع این روزهای تمامی نشستها درباره تغییرات اقلیمی هستند، بخشی از اشتباهات غیرقابل دفاع مردم و سیاستگذاران را نهتنها در ایران، که در بسیاری کشورهای دیگر تشکیل میدهند که نتایج آن اکنون قابل مشاهده است. مثلاً سدسازی ترکیه، یکی از علل بحران ریزگرد در سالهای اخیر به شمار میرود. در میان حوادث طبیعی که رفتارهای انسانی نقش اساسی در شکلگیری آنها دارند، موارد متعددی وجود دارند که نه از داخل ایران، و نه حتی از خاورمیانه و کشورهای همسایه نشات میگیرند؛ اما بسیاری دیگر هم هستند که با رفتار مردم و تصمیم سیاستگذاران ایرانی شکل گرفتهاند. در این نوشته، فارغ از اینکه ریشه مشکل به کدام جغرافیا بازمیگردد، به پیامهایی میپردازیم که از رنج زمین میتوان فهمید؛ تا شاید گامی برای آگاهی و نهایتاً تغییر باشد. در نخستین مرحله به این میپردازیم که در محیطزیست چه عملکردی داشتهایم؟