اقتصاد سیاسی کمآبی
کمبارش و کمآب بودن ایران، نهتنها بر وضعیت رفاه مردم تاثیرگذار بوده است، بلکه برخی معتقدند ساختارهای سیاسی و اقتصادی کشور نیز از این مساله تاثیر پذیرفته است. «نظریه کمآبی» به این مساله میپردازد و برای تبیین وضعیت نظامهای حاکم بر ایران نیز به کار گرفته شده است. به طور خاص، محمدعلی همایون کاتوزیان در کتاب «اقتصاد سیاسی ایران» به این مساله اشاره کرده است: «ایران سرزمین پهناوری است که جز در یکی دو گوشه آن، دچار کمآبی است، یعنی در واقع عامل کمیاب تولید، آب است نه زمین. در نتیجه، آبادیهای آن (که نامشان نیز از واژه «آب» گرفته شده). اولاً مازاد تولید زیادی نداشتند. و ثانیاً از یکدیگر دور افتاده بودند. به این ترتیب جامعه، جامعهای خشک و پراکنده بود، و امکان نداشت که براساس مالکیت یک یا چند آبادی قدرتهای فئودالی مستقلی پدید آیند. از سوی دیگر، یک نیروی نظامی متحرک میتوانست مازاد تولید بخش بزرگی از سرزمین را جمع کند و – بر اثر حجم بزرگ مازاد این مجموعه- به دولت تبدیل شود.» مساله نقش آب در جوامع شرقی و تاثیر آن بر ساختار سیاسی، به صورت گسترده توسط کارل آوگوست ویتفوگل در کتاب «استبداد شرقی» مورد بررسی قرار گرفته است. او ضمن به کارگیری عبارت «جامعه آبسالار» برای جوامع شرقی، میگوید: «از آنجا که میان اقتصاد کشاورزی که مستلزم آبیاری تنگدامنه (کشت آبی) است و اقتصادی که به فعالیتهای آبیاری پهندامنه و مهار سیلاب از طریق مدیریت دولتی نیاز دارد (کشاورزی آبسالارانه) تمایز قائل بودم، به این باور رسیدم که اصطلاحهای «جامعه آبسالار» و «تمدن آبسالار» بهتر از اصطلاحهای مرسوم، ویژگیهای سامان تحت بررسی را بیان میکند. به گفته ویتفوگل، این اصطلاح «بر نقش برجسته حکومت تاکید دارد و توجه ما را به خصلت مدیریت کشاورزی و دیوانسالاری کشاورزی این تمدنها جلب میکند.» ویتفوگل در بخشی دیگر از کتاب، دربار دولت آبسالار مینویسد: «دولت آبسالار در اصل یک دولت مدیریتکننده است. این واقعیت دلالتهای اجتماعی پهندامنهای دارد. دولت آبسالار به عنوان مدیر ساخت و سازهای آبسالارانه و ساخت و سازهای عظیم دیگر، اجازه نمیدهد نیروهای غیردولتی جامعه به گروههای مستقل تبدیل شوند و آن اندازه نیرومند شوند که بتوانند به عنوان سنگ تعادل و نظارت بر دستگاه دولت عمل کنند.»