مسافر شهرِ فرنگ
نگاهی به تجددطلبی ایرانیان عهد ناصرالدینشاه در یکصدوچهلودومین سالگرد سفر او به اروپا
«چون سفر فرنگستان کار عمدهای بود، برای تسلی خاطر لازم شد استخاره به قرآن بشود که اگر خوب آمد، به جد تمام مشغول بشویم، اگر بد آمد که از صرافت بیفتیم. امروز به آقاسید صادق نوشتم، بدون اینکه مطلب را بفهمد، نیت را استخاره کرد. اول آیه میانه مایل به بد آمد. برای رفع تردید دوباره استخاره شد. بسیار بد آمد. آیه مبارکه را فرستادم ببینید. حال که خدا مصلحت ندانست باید کلیتاً از این صراف افتاد. با شارژدافر روس، وه، دیگر مذاکره نشود. از اطریش هم دعوتی نشود.»۱ تاریخ این گونه نامه «ناصرالدینشاه» را به «میرزا حسینخان سپهسالار» به یاد میآورد؛ صدراعظمی که «میخواست شاه را از چگونگی دولتهای اروپا و همدستی پادشاهان با توده و اندازه پیشرفت آنها آگاه و او را با اندیشههای خود درباره ایران همداستان گرداند»۲ و اکنون پیش از سفر، نامهای دریافت میکرد که جای پاسخ نداشت. باوجود این، میرزا حسینخان توانست به شاه وقت بقبولاند که «در کار خیر حاجت هیچ استخاره نیست» و در واپسین روزهای فروردین ۱۲۵۲ هجری شمسی، بانی سفر «طولانی» و «تاریخی» شاه قاجار به فرنگ شود. «طولانی»، نه به جهت طی فاصله چندصد کیلومتری «تهران» تا «بندر انزلی» در مدتی قریب به یک ماه، که به علت فاصله توصیفناشدنی سطح «توسعه» مبدأ و مقصد؛ و «مهم»، نه از آن روی که نخستین سفر رسمی یک شاه ایرانی به فرنگ به شمار میرفت؛ که به دلیل تاثیر آن بر بینش ناصرالدینشاه.
ادامه مطلب …