بازی ترامپ
آیا رفتار دونالد ترامپ را میتوان در چارچوب تئوری «مرد دیوانه» تحلیل کرد؟
هفتهای نمیگذرد، مگر آنکه صحبتها، توئیتها، دستورها و حتی رفتارهایش تیتر یک رسانهها میشود. فعالان سیاسی و اجتماعی و حتی مقامات رسمی آمریکا، با بسیاری از تصمیمهایش مخالفت میکنند و همزمان این زمزمه نیز در دهانها میچرخد که او یک «بیزینسمن» است و روش معامله را خوب میداند. این زمزمه، البته خوشبینانه و ضمناً متکی به این منطق است که او استراتژی پیشبینیناپذیری را دنبال میکند؛ منطقی که شاهد آن، صحبتهای ترامپ در ستایش پیشبینیناپذیری است. او آوریل سال گذشته در این باره گفت: «به عنوان یک ملت، ما باید بیشتر پیشبینیناپذیر باشیم. ما کاملاً قابل پیشبینی هستیم. همه چیز را به آنها میگوییم. نیروی نظامی میفرستیم، میگوییم. چیز دیگری میفرستیم، کنفرانس خبری داریم. باید غیرقابل پیشبینی باشیم و از همین الان باید پیشبینیناپذیر باشیم. اگر من رئیسجمهور شوم، داعش خواهد رفت. آنها بسیار سریع خواهند رفت. آنها بسیار بسیار سریع خواهند رفت.» این گمانهزنی و شاهدیابی، البته پربیراه هم نیست. بسیاری از تحلیلگران در روزهای اخیر به این موضوع پرداختهاند که دونالد ترامپ، هوشمندانه و از روی آگاهی، تصمیمهایی میگیرد تا پیشبینیناپذیر جلوه کند و به مدد آن، در سیاست خارجی موفق شود. این گمانه وقتی تقویت میشود که بسیاری رفتار او را در سیاست خارجی مبتنی بر تئوریهای دوران جنگ سرد میدانند و میگویند ترامپ در حال اجرای استراتژی «مرد دیوانه» است؛ استراتژیای که سنگ بنای آن، پیشبینیناپذیری و پذیرش انجام هر اقدامی از سوی کشور است تا رقیب سیاسی باور کند که هر گزینه دور از ذهنی، اکنون روی میز قرار دارد.