نان، دولت، ملت
نگاهی به مساله نان از ناصرالدینشاه تا امروز
«در ایران نانِ ارزان و فراوان شیشه عمر کابینههاست. قوت غالب مردم به خصوص در شهرها نان گندم است… در فصل برداشت گندم در تابستان، دولت نسبتی از آن را به جای مالیات میگیرد. از اطراف پایتخت و شهرهای بزرگ دیگر این گندم دولتی را به داخل شهر میآورد و در انبارهای غله ذخیره میکند برای زمستان تا باز بتواند ارزان و فراوان به مردم عرضهاش کند. در ایران دولتها از گذشتههای دور این کار را کردهاند. اگر نمیکردند و این گندم دولتی را میفروختند، اشراف با صاحبان ثروتمند اراضی گندمخیز دست به یکی میکردند و گندم را احتکار میکردند و ذرهذره وارد بازار میکردند تا قیمت را بالا ببرند. نان کمیاب و گران میشد و بلوا رخ میداد و به قول ایرانیها شهر شلوغ میشد.» این توصیفات، بخشی از صفحات نخست فصل هفتم کتاب «اختناق ایران» نوشته مورگان شوستر (با ترجمه حسن افشار) است که به روشنی اهمیت نان را در سالهای بعد از مشروطه، برای دولت و مردم نشان میدهد. بهرغم اینکه میتوان گفت دخالت حکومت در بازار گندم و نان به نفع مردم حتی قبل از مشروطه هم وجود داشته است، شکل متفاوت دولت در دوران بعد از رضاخان، موجب شده است نان و گندم در اقتصاد سیاسی دولتها، اهمیت بیشتری یابد. چنان که تا امروز، نقش دولت در بخش گندم و نان کماکان برجسته باقی مانده است.